انسان میخواهد عواطف و احساسات خویش را به برخی از افراد كه آنان را دوست خود میگیرد یا سرمشق خود قرار میدهد، بروز دهد. یكی از روشهای ابراز احساسات، ضیافت و مهمانی دادن است. لذا از ضیافت به عنوان مصداقی از تكریم یاد شده است. انسان موجودی اجتماعی است. ریشه این گرایش آدمی هرچه باشد، او را به سوی همنوع میكشاند؛ چرا كه دست كم نیاز عاطفی و احساسی او مقتضی ارتباط و هم كلامی و همنشینی با همنوع است. این ارتباط در مواردی به شكل زیبایی درمی آید و نوعی انس و الفت میان افراد ایجاد میكند، به گونهای روح و روان آدمی به آرامشی خاص دست مییابد. از جمله ارتباطاتی است كه در سفر میان افراد پدید میآید و همگی همانند یك واحد عمل میكنند و تشتت و اختلافها یا به طور كامل برداشته یا كاسته میشود؛ چرا كه سرنوشت مشترك همراه بودن در سفر و خطر، پیوندی استوار در میان ایشان پدید میآورد.
آن کودک بهترین بود
![]() تابلو نقاش را ثروتمند کرد . کارگردان جایزه ها را درو کرد . آن شعرِ شاعرِ همان شعر ِ شاعر به چند زبان ترجمه شد .... و هنوز سر همان چهار راه کنار ِ دکه ی روزنامه فروشی واکس میزند کودکی که بهترین سوژه ی آنها بود ... نه بهترین نقاشی ، نه بهترین شعر ، نه بهترین فیلم ... آن کودک بهترین بود ... |
انقلاب فاطمه (س)

چرا فاطمه، فاطمه است؟

وی در همهٔ ابعاد گوناگون «زن بودن» نمونه شده بود. مظهر یک «دختر»، در برابر پدرش. مظهر یک «همسر» در برابر شویش. مظهر یک «مادر» در برابر فرزندانش. مظهر یک «زن مبارز و مسؤول» در برابر زمانش و سرنوشت جامعهاش. وی خود یک «امام» است، یعنی یک نمونهٔ مثالی، یک تیپ ایدهآل برای زن، یک «اسوه»، یک «شاهد» برای هر زنی که میخواهد «شدن خویش» را خود انتخاب کند. او با طفولیت شگفتش، با مبارزهٔ مدامش در دو جبههٔ خارجی و داخلی، در خانهٔ پدرش، خانهٔ همسرش، در جامعهاش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، «چگونه بودن» را به زن پاسخ میداد. نمیدانم چه بگویم؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند.
در میان همه جلوههای خیره کننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بیشتر از همه برای من شگفتانگیز است این است که فاطمه همسفر و همگام و همپرواز روح عظیم علی است. او در کنار علی تنها یک همسر نبود، که علی پس از او همسرانی دیگر نیز داشت. علی در او به دیده یک دوست، یک آشنای دردها و آرمانهای بزرگش مینگریست و انیس خلوت بیکرانه و اسرارآمیزش و همدم تنهاییهایش. این است که علی هم او را به گونه دیگری مینگرد و هم فرزندان او را. پس از فاطمه، علی همسرانی میگیرد و از آنان فرزندانی مییابد. اما از همان آغاز، فرزندان خویش را که از فاطمه بودند با فرزندان دیگرش جدا میکند. اینان را «بنیعلی» میخواند و آنان را «بنیفاطمه». شگفتا، در برابر پدر، آن هم علی، نسبت فرزند به مادر و پیغمبر نیز دیدیم که او را به گونهٔ دیگر میبیند. از همهٔ دخترانش تنها به او سخت میگیرد، از همه تنها به او تکیه میکند. او را ـ در خردسالی ـ مخاطب دعوت بزرگ خویش میگیرد. نمیدانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ خواستم از «بوسوئه» تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از «مریم» سخن میگفت. گفت: هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن دادهاند. هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملتها در شرق و غرب، ارزشهای مریم را بیان کردهاند. هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقهشان را به کار گرفتهاند. هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهرهنگاران، پیکرسازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندیهای اعجازگر کردهاند. اما مجموعه گفتهها و اندیشهها و کوششها و هنرمندیهای همه در طول این قرنهای بسیار، به اندازه این کلمه نتوانستهاند عظمتهای مریم را بازگویند که: «مریم، مادر عیسی است». و من خواستم با چنین شیوهای از فاطمه بگویم. باز درماندم: خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است. دیدم فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد (ص) است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است. زنده یاد دکتر شریعتی
فاطمه فاطمه است
تحلیل عسگر اولادی از بیانات رهبر انقلاب؛

حضور همه سلایق سياسي، آهنگ حضور حداکثری است
عسگراولادی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه مقام معظم رهبری بر حضور همه جریانها و سلیقههای سیاسی معتقد به نظام در انتخابات اشاره کردند، با توجه به در پیش بودن انتخابات آینده تحلیل شما در این زمینه چیست، گفت: این فرمایش رهبری، آهنگ حضور حداکثری است؛ یعنی هر کس پای صندوق رای بیاید سلیقه خود را در نامزدها ببیند و برابر سلیقه خود بتواند رای دهد و در واقع منحصر به یک طیف، جریان و یک دسته و تشکل نباشد بلکه اگر اصولگرایان در صحنه هستند باید همه طیفهای اصولگرا حضور داشته باشند و اگر اصلاحطلبان هستند باید به جانب وحدت بروند که همچنان که یک قطب اصولگرا وجود دارد یک قطب اصلاحطلب نیز وجود داشته باشد. دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری اضافه کرد: همچنین کسانی که به دولت علاقمندند و می خواهند نامزدهای دولت را مطرح کنند، در یک طیف قرار گیرند و طیف چهارم هم به نظر بنده منفردانی هستند که خودشان را در ۴ گروه اصولگرایان، اصلاحطلبان یا حامیان دولت نمیبینند و میخواهند خود و نامزدشان مطرح باشند.
علل کثرت وقوع لرزه در منطقه قاراداغ
قاراداغ از اواخر دوران اول تا اوایل دوران سوم شاهد بسته شدن سه اقیانوس بزرگ متاثر از تکتونیک جهانی بوده است : هرسینین . الپی . گویچه هکری قاراداغ که این پدیده ها ،فرایند ولکانیک متناسبی را در اشکال مختلف از جنوب شرق قاراداغ در امتداد کمان به شرق ادامه و در ساوالان تا اواخر کواترنر بوجود اورده است. این چرخش به علت تغییر امتداد و سرعت ابداکشن پلیت عربی و ایران بوده است قاراداغ را نباید امتداد البرز فرض کرد البته همزمان با البرز کوههای محدودی در منطقه بوجود امده که فرسوده شده اند و این تشکیلات در فازهای لارامید . پیرنه و پاسادنین شکل گرفته و هر فاز خصوصا پاسادنین که هنوز ادامه دارد و باعث گسلش شدید منطقه در جهات مختلف ولی محدود شده است. زلزله مرداد 91 که گسلش جدیدی به موازات گسل تبریز از خرم اوغ ( خرم اباد ) تا نهند ایجاد کرد در اثران جابجایی قابل توجه بوجود امد که الزاما گسلهای نزدیک منطقه باید جابجا شوند تا به تعادل برسند و مضافا اینکه قاراداغ در حال بالا امدن و رانده شدن به سمت طالش بوده و سالانه طالش را 5 میلی متر به شرق رانده و دشت مغان را محدود می کند که در این شرایط در دوره تاریخی هم لرزه های منطقه زمان زیادی داشته ولی محدود بودن گسلها نمی تواند لرزه های بزرگی را خلق کند ولی کثرت گسلهای نزدیک هم ،تعداد لرزه ها را بالا می برد و اذرین بودن پی سنگ منطقه اهر سرعت انتشار امواج را بالا برده و میزان تخریب را کاهش می دهد. تخریب منطقه در زلزله 91 به علت فرسوده بودن و باستانی بودن اماکن منطقه بوده و نزدیکی انها به گسلها و عوامل دیگر بوده است .متاسفانه علی رغم چندین بار گزارش و بازدید مکرر از منطقه زلزله زده باز هم روستاها در محل قدیمی و مخاطره امیز احداث شد. اگر افکار عمومی درخواست کند آبادیهای مخاطره آمیز را در آینده با علل اعلام خواهم کرد. دکترجلیل شمس آزغان
به یادعزیزان زلزله زده آذربایجان قهرمان
عطرینی گاه دردی ییم گوللردن آلدیم گلمه دین
سن یوباندین اینتیظاردان سولدو بیر بیر گوللریم
تئز سولان گوللر کیمی سولدوم سارالدیم گلمه دین
لالاي بئشيگيم لاي لاي ائويم ائشيگيم لاي لاي
سن يات شيرين يوخودا چكيم كئشيگين لاي لاي

باز هم زخم زمین سر باز کرد
قصه ای دیگر ز غم آغاز کرد
ورزقان نامیست بر این قصه اندوهناک
از اهر خشم زمین دل باز کرد
بم که از این لرزه ها بسیار بر خود دیده بود
کودکان خسته را با مهربانی ناز کرداز زمین صد ها فرشته ساده و بی ادعا
بی صدا در ظلمت شب سوی حق پرواز کرد

حکمت حق بود تا از ما بگیرد امتحان
پاسخ این آزمون را تا ابد در راز کرد
حرمت شبهای قدر و حرمت ماه خدا
آن همه أَمَّنْ یُجیبُ و آیه ی اشفع لنا اعجاز کرد
مرحبا بر شاعری که سینه اش شد چاک چاک
پل کشید از ورزقان تا آسمان آواز کرد
از دل بشکسته از آشوب خود گوید امین
غم تراشید این دل غرق به خون را ساز کرد.
شاعر پوریا بیگی
کندوان ، دیار فرهادان گمنام / تجربه زندگی در دل کوه

ائلیمین هر یانی یاشیل یاز اولسون
صولت عطالو متخلص به عطا از شاعران شناخته شده اهري است كه آثار متعددي از او در مطبوعات به چاپ رسيده است. اولين مجموعه شعر عطا با نام دويونجا دوياق در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است. نظيره اي با عنوان گوي ارخج نيز از آثار منتشر شده عطالو است. عطا شعري با حال و هواي تحويل سال در وبلاگ شخصي اش منتشر كرده است كه در ادامه مي خوانيد:
یا مقلب القلوب و الابصار
قویما بو ایل قیرسین، باهالیق افسار
یا مدبر اللیل و النهار
یئتیر بوللی بیزه ایستی شام ناهار
یا محول الحول و الاحوال
اولماسین اولکه ده بو ایل قیل و قال
حول حالنا الی احسن الحال
شادلیقین قلمین اؤزون، ائله چال
-----------------------------------
کوهنه رسم - روسوم گئنه یاد اولسون
بؤیکدن کیچیکه، هامی شاد اولسون
چرشنبه اودونو، ایستی ایله سن
دوشمانین گؤزونه توستو ایله سن
حق اؤزون ائلیمه حرکت یئتیر
رزق و روزوسونا برکت یئتیر
خوش ائلیمه گول چیچه یی یاز ایله
قیشین عؤمرون بو اولکه یه آز ایله
اؤزون یئتیر یا رب، بیزه خوش نظر
قویما گلسین ائله هئچ نه غم کدر
گؤزللر محفلی دولو ناز اولسون
ائلیمین هر یانی یاشیل یاز اولسون
اولکه یه بد گؤزو، یئریندن چیخارت
خائنی یوردومدان کوتویون قیر آت
بیز عاصی بنده یک، یا رب سن کبیر
دردی اولانلارا اؤزون وئر صبیر
محتاج اولان خسته، مریض شفاسین
محبتین، آرتیر ائلین صفاسین
گورمه سین اولکه میز، دوشمان جفاسین
قبول ایله اؤزون «عطا» دوعاسین
حمام شیخ سلماس

حمام شیخ سلماس یکی از آثار تاریخی سلماس ، سالانه پذیرای هزاران نفر از گردش گران داخلی و خارجی است..قدمت این بنا به اواسط دورهٔ صفویه و زمان سلطنت شاه عباس صفوی (سومین و قدرتمندترین پادشاه صفوی) میرسد. این بنا در دورهٔ قاجاریه مرمت گردیدهاست و از آن به بعد به شکل فعلی باقی ماندهاست.
آیا غرب تمایلی به حل و فصل مذاکرات هسته ای با ایران دارد؟
«پروژه تفکیک جنسیتی یا تقویت تابوی سکسی»
دکتر سعید معیدفر در مطلب تازه خود تحت عنوان «پروژه تفکیک جنسیتی یا تقویت تابوی سکسی» به موضوع اثرات تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها پرداخته است.
ماجرای برخورد رهبر انقلاب با یک دختر و پسر
یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فورا صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟(البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواحه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیرمن و این دختر دوست هستیم.آقا ابتدا در باره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود : بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، ومن هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خدا حافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیرمحجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
طالبزاده هم لسآنجلسي شد!/كاريكاتور

«سال گرانی ها»
«سال گرانی ها» عنوان گزارشی درباره افزایش بی سابقه قیمت هاست که هفته نامه پنجره در شماره ویژه نوروز خود به آن پرداخته است.
به گزارش ندای سلماس بخشی هایی از این گزارش به شرح زیر است: سالی که گذشت را می توان سال گرانی ها نامید چرا که همه کالا ها، خدمات و محصولات صنعتی و غیر صنعتی تولید داخل و وارداتی طعم افزایش قیمت را چشیدند. موج افزایش قیمت کالا ها از اردیبهشت 1391 آغاز شد. در آن زمان دولت همه چیز را تکذیب کرد اما میوه های نوبرانه پیش قراول این گرانی ها بودند؛ میوه های نوبرانه با قیمت های نجومی در بازار جولان می دادند به طوری که هر کیلو گرم چغاله بادام 60 هزار تومان و هر کیلوگرم زردآلو تا 20 هزار تومان در میوه فروشی ها عرضه می شد. این موج در ادامه به گوشت قرمز، مرغ و لبنیات رسید اما باز هم مجموعه دولت همه چیز را تکذیب می کرد.
قاچاق عروس از مصر به غزه! + تصاویر





عنایت امامعصر(عج) به مرد پارچهباف
در ادامه روایت جالبی از عنایت و دیدار امام زمان علیه السلام به یکی از بندگان مخلص، از زبان آیتالله ضیاءآبادی برای علاقهمندان نقل میشود.«حاج علی بغدادی» از آن کسانی بوده که به زیارت امام عصر مشرف شدهاند. این آدم از علما نبود. با سواد هم نبود. مردی بود که در بغداد کارخانه شعربافی (کارگاه پارچهبافی) داشت و همان جا مقیم بود. این قصه را مرحوم محدث نوری در نجم الثاقب نقل میکند و میگوید: اگر در کتاب من نبود غیر از همین جریان که صحتش برای ما روشن شده است؛ کافی بود که کتاب من به خاطر بودن این قصه در آن با شرافت باشد، او میگوید: 80 تومان سهم امام در ذمه من آمده بود.حالا میدانیم تقریبا 200 سال پیش، 80 تومان ارزش زیادی داشت. برای ادای دینم از بغداد حرکت کردم و به نجف رفتم. آنجا علما و فقهای بزرگواری را که میشناختم مرحوم شیخ انصاری و دو نفر دیگر بودند که نفری 20 تومان به آقایان دادم، 20 تومان در ذمهام ماند. خواستم به بغداد برگردم و به کاظمین بروم و آنجا خدمت مرحوم شیخ محمد حسن کاظمینی بدهم. او هم از فقهای بزرگ بود. به کاظمین رفتم و دینم را ادا کردم و 20 تومان را به ایشان دادم و برگشتم. شب جمعه هم بود.ایشان فرمودند: شب جمعه است در کاظمین بمان. گفتم: نه، چون کارخانه شعربافی دارم و من هر هفته، عصر پنجشنبه به کارگرها پول میدهم، باید برگردم. از کاظمین تا بغداد را پیاده میرفتم، چون فاصله زیادی نیست. کمی راه را طی کرده بودم، دیدم مرد بزرگواری از پیش رو به سمت کاظمین میآید، وقتی به من رسید من او را نمیشناختم، دیدم با چهره باز به من سلام کرد، بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و بوسید. تعجب کردم که با اینکه او را نمیشناسم به این زودی با من گرم گرفت. من هم او را بوسیدم. بعد اسم مرا برد و گفت: حاج علی کجا میروی؟ گفتم: میخواهم به بغداد بروم. به من فرمود: نه امشب شب جمعه است، برگرد برای زیارت! تا گفت برگرد مثل اینکه اختیار از من سلب شد و همراهش برگشتم. همین طور که با هم میآمدیم و صحبت میکردیم، به من گفت: زیارت کن تا من شهادت دهم که تو از محبان جدم امیرالمؤمنین هستی. گفتم: شما مرا از کجا میشناسی که من از محبان جد شما هستم؟ سید بود، چون عمامه سبز روشنی بر سرش بود. تبسمی کرد و گفت: کسی که حقش را به او میرسانند، رسانندهها را نمیشناسد؟
این جمله عجیب است. چون در زمان غیبت است و میگوید: آیا کسی که حقش را به او برسانند آن رسانندهها را نمیشناسد؟ کدام حق؟فرمود: آن که بردی در نجف به وکلای من دادی و در کاظمین هم به شیخ محمد حسن، وکیل من دادی، تعجب کردم، گفتم: آنها وکلای شما هستند؟ فرمود: بله، من متحیر شدم که این آقا از کجا مرا میشناسد و از کار من خبر دارد و چرا میگوید: وکلای من؟ به رواق که رسیدیم، نزدیک در حرم ایستاد و به من گفت: اذن دخول بخوان، گفتم: من سواد ندارم. فرمود من بخوانم؟ گفتم: بفرمایید شروع کرد به اذن دخول خواندن: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیر المؤمنین... .همین طور اسم 14 معصوم را تا امام یازدهم ذکر کرد، بعد رو به من کرد و گفت: تو امام زمانت را میشناسی؟ گفتم: چرا نمیشناسم. فرمود: به او سلام کن: گفتم: السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن! این را گفتم، رو به من کرد و فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته.بعد وارد حرم شدیم، فرمود: برایت زیارت بخوانم؟ گفتم: بخوانید. فرمود: کدام را بخوانم؟ گفتم: هر کدام که معتبرتر است. فرمود: امین الله را میخوانم. زیارت امین الله را خواند. در همین حال دیدم چراغهای حرم روشن شد ولی میدیدم که حرم به نور دیگری روشن است و این چراغها مثل شمعی در مقابل آفتاب است. بعد مؤذنها اذان گفتند و نماز جماعت برپا شد. فرمود: برو در صف جماعت شرکت کن. من داخل صف شدم و دیگر او را ندیدم.