آینده سیاسی !!!!!!!!!!!!!!!!!!
بر محور یک فرد نچرخند و بین مواضع اعلام شده از سوی چهره های حزبی تناقض و تعارض مشهود نباشد. به عنوان مثال احزاب کشور ما را نگاه کنید. (منظورم نزدیک به 200 حزب و تشکل و تجمع و انجمن نیست . منظورم احزاب اصلی تاثیرگذار هستند که تا زمانی که وابستگان فکری آنها در قدرتند آنها هم در قدرتند). ببینید کدام یک ویژگی های برشمرده را دارند؟ پس پیش بینی درباره احزابی که هر روز موضعی مبهم و متناقض از سوی یکی از چهره های شاخص آن بیان و نهایتا در بیانیه یی ، خلاف آن مواضع گفته می شود و آخر سر نیز دبیرکل آهنگ دیگری سر می دهد، به هیچ وجه امکان پذیر نخواهد بود. نکته آخر آنکه ورود احزاب جدید به عرصه سیاسی کشور به معنی ورود فکرهای جدید و برنامه های تازه نیست . احزاب جدید احزابی هستند که حول چهره های قدیمی با همان تفکرات سابق شکل گرفته اند، افرادی که در احزاب سابق حضور داشتند، چون احساس کردند اهدافشان را در مجموعه های سابق نمی توانند پی بگیرند، به شکل دادن احزابی جدید با جذب افرادی از گروه های قدیم پرداختند. همان عواملی که به اختلاف در جبهه اصلاحات منجر شد و نتیجه آن را دیدیم، همچنان وجود دارد فقط گروه های اصولگرا یا همان راست سنتی را دچار نموده است. قبلا همه ذیل جبهه اصولگرایی و عدالت طلبی سعی در رفع و رجوع اختلافات داشتندأ اما امروز جریان هایی از داخل اصولگرایی خود مستقل و مدعی حرکتی فراگیرند. این وضع درون جریان محافظه کار و اصولگرا از همان ابتدا هم قابل پیش بینی بود چنانکه ورود نیروهای آبادگر، آبادگر جوان و غیره به صحنه به معنی نیروهای جدید نبود آنها افرادی بودند که در قالب های سابق امکان اظهار وجود و حضور پررنگ و مستقل را کمتر داشتند و بعد با صورت های جدید به صحنه آمدند و البته بعد هم حذف غیر رسمی شدند. آنچنان که گفته می شود اگر جریان های محافظه کار (اصولگرایان ) نتوانند حول یک یا چند محور مشخص به وحدت نظر برسند، بازی را در مقابل جناح محافظه کار دولت باخته اند چون ابزار لازم برای اطلاع رسانی و جلب نظر مردم را ندارند و هر روز نیز با اتهام ناکارآمدی و از دست دادن فرصت های هشت سال گذشته و بعضا کارشکنی علیه دولت مواجهند و حتی پیش بینی می شود در سخنرانی های تبلیغاتی انتخاباتیشان به همین اتهام لنگه کفش و ... به سویشان پرت شود! از طرف دیگر جریان دولتی ها به پشتوانه قدرت سیاسی که با برنامه ریزی جریان های پیچیده و چندلایه قدرت کرسی های قدرت را یکی یکی در اختیار گرفته اند وهم اکنون نیز بسیار مستحکم در حال تغییر در جایگاه های حساس (نظیر هیئت مدیره های نفتی وپتروشیمی ) هستند، سوار بر موج احساسات مردم با دستکاری ذهنی و روانی آنها و با ارایه برنامه های عوام پسندانه و تبلیغ گسترده ، روزبه روز بر دامنه نفوذ خود می افزاید. حال در این بازی نامتعادل و نابرابر به رغم سه مقدمه یی که برشمردم ، معلوم است که نتیجه چه خواهد بود. در تصور بسیاری از مردم ،اصولگرایان در هشت سال گذشته وقت خود را مصروف دعواهای سیاسی کرده اند و به معیشت مردم نپرداخته اند. از طرف دیگر طرفداران جریان اصلاحات افرادی هستند از طیف های مختلف اعم از روشنفکران ، دانشجویان ، زنان و جوانان که اینها هم هر یک به دلیل و به طریقی ناامید و مایوس اند به عبارتی فضای سیاسی ایجاد شعف برای حضور در انتخاباتی دیگر برای آنها کمی سخت است. لذا نمی توان تصور نمود که بختی برای اصلاح طلبان وجود داشته باشد. اما به هر حال وضعیت کنونی حتی برای رقبای سیاسی و کارکشتگان این کار بسیار مبهم است.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 15:36 توسط پیام سلماس
|